چرخه بلا
يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۴۷ ب.ظ
امروز با دوستان صحبت سر زلزله بود و اینکه اگر زلزله ای مثل زلزله بم تهران را گرفتار کند رهایی از آن ممکن نیست ... نمی خواهم به این ممکنات که به هیج وجه محال نیست فکر کنم ... هراسی از مرگ ندارم ولی از تنهایی زنده ماندن می ترسم ... ما آدمها ... نمی دانم به چه پشتوانه ای این همه جسوریم ... توان دفع هیچ خطری را از خود نداریم و باز بر همانیم که بود ... مرگ همچون سایه ای در پرتو آفتاب ما را رها نمی کند ... هر لحظه و در هر مکان همنشین ماست و ما خود را به تغافل می زنیم ... حواسمان نیست که او حواسش به ما هست و این گردونه ی هزار رنگ چرخه بلاهاست ... باید لبخند زد و هر لحظه را شاد بود ولی بهتر است به هیچ چیز در این عالم عادت نکنیم
- ۹۵/۱۱/۱۰