حافظه سه ثانیه ای
ماهی عیدمان مرد - فقط پنج روز زنده ماند - در تشت بزرگی که گوشه خیابان بود با ماهی های دیگر شاید شادتر به نظر می رسید - ولی در تنگ کوچک سفره ما غمگین بود - زیاد تحرکی نداشت - گاهی ساکن در آب می ایستاد و یک گوشه را نگاه می کرد با دهانی که همیشه باز و بسته می شود - شاید دلش تنگ شده بود برای خیلی چیزها - شاید حافظه او مثل بقیه ماهی ها سه ثانیه ای نبود - چه نعمت بزرگی است برای ماهی های کوچک تنگ حافظه سه ثانیه ای - یادشان می رود دریایی هست - خاطره ای از دریا ندارند تا برای ماهی های قفسی دیگر تعریف کنند - یادشان می رود دوستانی داشتند - یادشان می رود هر بار برای اینکه آب تنگ را عوض کنند باید نفس نکشیدن را لحظاتی تحمل کنند - خیلی چیزها را یادشان می رود که باید یادشان برود تا شادتر باشند - ماهی ما آخرین بار که آب تنگ را عوض کردیم مرد .... به همین راحتی -... دیگر برای سفره هفت سین ماهی نمی خرم - نمی خواهم خواهش من برای دیدن یک موجود زنده در قفس منجر به مرگ او شود - شاید آن یکی هم حافظه اش سه ثانیه ای نباشد
- ۹۵/۰۱/۰۴