- ۰ نظر
- ۲۷ دی ۹۵ ، ۲۱:۳۳
شناخت آدمها کار سختی نیست ... باید چشمانت عادت نکند به صورت ها ... وقتی رها شدی از قید صور، معانی ملموس تر جلوه می کنند آنوقت می بینی روح های عریان شان را در پس ظواهر پیچیده و این می شود شناخت ... گاهی شناختن ادمها مثل بوییدن یک گل نا شناخته است ... حس اش می کنی ولی در قالب کلمات رایج در نمی آید فقط می دانی همین ... آدمها را در موقعیت های پیچیده و واکنش های در لحطه نباید شناخت اینها را می شود قضاوت کرد برای اینکه بیشتر بدانی که در این وادی عدم چه بر این روح گذشته است و در موقعیت های یکسان شاید چگونه عمل کند ولی آدمها رفتارهای در لحظه شان نیستند - ادمها مجموعه شگرفی از اندیشه ها و نیات اند که در قالب عمل مداوم جلوه می کنند - اینها را باید شناخت نام نهاد - و خداوند در قالب شناخت در نمی آید - خداوند را می شود بویید می شود دید ولی هیچ واژه ای توصیف خداوند را نشاید
آنچه اندیشی پذیرای فناست - آنچه در اندیشه ناید آن خداست