محرم راز

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه

سفر تولد

يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۱، ۱۱:۰۸ ب.ظ

وقتی آدم های پیر را می بینم گوشه و کنار این عالم یک کلمه در ذهنم تداعی می شود :"سرانجام یک تولد" .یادم نمی آید که چه زمانی بود که اولین نفس را در ریه هایم احساس کردم، نمی دانم شاد بودم یا غمگین، مجبور بودم یا داوطلب، شاید مِن مِن کنان گوشه ای ایستاده بودم و تولد جسم خاکی ام را تماشا می کردم- آن روزها را به خاطر ندارم همچون روزهای آغازین، روزهای ازل و این جسم خاکی که اکنون روح مرا، مرا حمل می کند اولین چیزی بود که به ودیعه به من سپردند گفتند این از آن تو - دوستش داشتم به من آموخته بودند که دوستش بدارم باید دوستش می داشتم باید عزیزش می داشتم که اگر این جسم نبود این عالم سفلی مرا نمی پذیرفت بار امانت را این خاک بود که پذیرفت پس عزیز بود این کالبد -کالبدی از جنس همین عالم -کم کم فراموش کردم که این جسم مایملک من است مثل همه چیزهای دیگر این دنیا مسئول بود که در خدمتم باشد مثل باد و ابر و خورشید - کم کم فراموش کردم همه اینها را و من مخدوم او شدم شد برایم صنم - مجذوبش شدم یادم رفت مخدوم من است گمان کردم اویم و درست از همین جا بود که جدال آغاز شد - فراموش کردم که ام- کجایم برای چه آمده ام - این جسم بیگناه که اکنون آنقدر می خواستمش که در آغوش او آرمیده بودم  شد برایم قفس- فراموش کردم بهشتی را که وعده داده بودند بوی ریحان برایم تنها خاطره ای گنگ بود روزهای بارانی مرا به یاد روز هبوط نمی انداخت تنها نمی دانستم چرا دلم می گرفت بوی خاک نم خورده که می امد یادم نمی آمد که چرا آشناست - و ما خود را خود خودمان را فراموش کردیم  و این جسم  محصور قرار نبود اینها را به یاد آورد - روز ازل پیمان را با او نبسته بودند - قرار نبود که او از حصار زمان و مکان فراتر به گذشته ها و آینده پیوند بخورد نمی دانست که ابدیت چیست جسم مشتاق اصل خود بود مشتاق خاک قرار دادش که تمام می شد به اصلش بر می گشت من نیز باید به اصلم بر می گشتم او مشتاق به اصل بود و من عاشق او - نمی دانستم اصل من خاک نیست او را دوست داشتم و نه اصلش را -من از جنس اصل او نبودم من از جنس خاک نبودم -خاک برای من تاریک بود نمور و سیاه و کثیف با موجودات ریز و چندش ناکی که یادش تا مغز استخوانم را به لرزه در می آورد - و این چنین بود که از مرگ ترسیدم پیش از این که بدانم هر سفری را پایانی است و این است پایان سفر تولد

  • معصومه نیکبخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">